محل تبلیغات شما



من هیچ چیز از مرضیه امیری نمی دانم. اطلاعاتی که ویکی پدیا هم می دهد هم کمکی نمی کند.

اما به شدت از حکمی که برایش بریده شده عصبانی ام

احساس تنفر و خشم نسبت به عدالت قاضی. احساس خفقان. و حتی احساس گیجی نسبت به راست و دروغ بودن مطلومیت متهم، خلاصه حالم خراب است. 

این البته کافی است تا اعتمادم از دست برود. تا احساس نیتی وجودم را فرابگیرد. تا کل روزم نه حتی کل هفته ام را خراب کند.

همین جا می ایستم.

بله من درمورد خبری که هیچی در موردش نمی دانم و حتی احتمال دروغ بدون گناه کار نبودن متهم نیز برایم دور از ذهن نیست. دارم مجموعه ای از حالات خراب را به روح و جسمم وارد می کنم.

 

و مگر شیطان چیزی به جز حال خرابی انسان می خواهد؟!؟!؟؟!

 

خراب شدن حال من و همکاران خبرنگارم از شنیدن ماجرای مرضیه امیری. فرایندی طبیعی است و نه شیطانی. آن چیزی که شیطانی است. اهمال کاری که در حوزه اطلاع رسانی صادقانه، شفاف و مطمئن از سوی قاضی و دو دستگاه قضاوت صورت می گیرد.

 

بله اگر حکم به عدالت بریده شده

چرا نباید شفاف برای مردم بیان شود

اگر هم نا عادلانه است که قطعا هنوز بین مان انسان هایی هست که برای نرسیدن شیطان به اهدافش آستین بالا بزنند.


از آخرین باری که اینجا را به روز کردم. یعنی چهار سال پیش تا امروز چه چیزهایی باید اینجا نوشته میشده و نشده؟ اگر ثبت میشد. اگر یادداشت نویسی روزانه داشتم. اگر باری به هر جهت نمی شد حتما بهتر می بود.

 


*به قربون وفایت یار برگرد

دلم تنگه برایت یار برگرد.

پ ن: با حساب دودوتا چهارتایی که می کنم اصلا جور در  نمی آید که پیرزنی را ببینم درحالیکه سالهاست حتی اسم خودش را نیز به خاطر نمی آورد. اما این روزها هرکه به دیدنش می رود  این شعر را می خواند مادربزگی که تا پیش ازین این شعر را می خواند

*دوتا یاریم با هم قرینه

دوتا خال سیاه داریم به سینه

خدایا داغ یکدیگر نبینیم

گلی خرمن کنیم سایش نشینیم



تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

شهید شاخص